باد و باران

خشونت بر علیه زنان

باد و باران

خشونت بر علیه زنان

نظر شما چیه؟

شلاق و زنان

نیچه از بزرگترین فلاسفه تاریخ است، به همین علت یا حرفهایش قابل درک نیست یا باعث تعجب است. از جمله مشهورترین عبارات وی این است: «به سراغ زنان می روی شلاق را فراموش مکن».

این عبارت از همان آغاز با موافقت پرشور مردان روبرو شد، چنان که آن را مستدل کردند و گفتند: به سراغ زنان می روی شلاق را فراموش مکن. آنها لنگه کفش دارند.

کلام نیچه به حدی مقبول افتاد که یک بار وقتی آلفرد سر قرارش با مادم رزا نرفت و مادام رزا او را مؤاخذه کرد. آلفرد گفت: مادام! چرا بی خودی ناراحت می شوی، شلاق نداشتم.

در همان اوقات در تعریف زن خوب می گفتند: زن خوب زنی است که خودش شلاق داشته باشد!

و در مورد مردهایی که سر و گوش شان می جنبید می گفتند: همه پولش صرف خرید شلاق می شود.

با تمام نفوذی که اندیشه نیچه در بین مردم داشت، چون خودش به آنها عمل نمی کرد باعث دردسرش شد. یک بار برای دیدن معشوقه اش «لو سالومه» خیلی سرحال به در منزل دخترک رفت، اما دخترک به محضی که در را باز کرد و نیچه را بدون شلاق دید، با ناراحتی در را بست و بعد از آن به عشق نیچه پشت کرد و با فرد دیگری که برایش چند تا چند تا شلاق می برد ازدواج کرد. اساساً در آن زمان بیشتر شلاق فروشی ها متعلق به نجیبه ها و خانمها بود، از بس که مردها برایشان شلاق می بردند. بیشتر این مغازه ها هم در کنار پارکها یعنی محل ملاقات زنان و مردان با یکدیگر بود. از پارکها هم همیشه صدای شلاق خوردن و جیغ و داد می آمد.

مردم آن زمان آلمان بقدری خود را موظف به رعایت افکار نیچه می دانستند که آرام آرام این فرهنگ جا افتاد که وقتی می خواستند به زنی ابراز علاقه کنند برایش شلاق می فرستادند و حتی هر دوباری هم که به ملاقات یک دو جنسه می رفتند یک شلاق می بردند، ولی در هر دو صورت افکار نیچه باعث ناهنجاریهایی هم شد، چنانکه مردها دسته دسته تغییر جنسیت می دادند و در توجیه کارشان می گفتند که پول ندارند که هر باری به سراغ زنی می روند شلاق ببرند. گاهی هم بدفهمی هایی در درک نظریات نیچه رخ می داد. چنانکه وقتی مادام کاترین به دیدن مادام امیلی رفت با خود شلاق برد. وقتی از علت این کار پرسیدند گفت: نیچه گفته هرگاه به سراغ زنی می روی شلاق را فراموش مکن.

همه گستری افکار نیچه بقدری بود که روستاها را هم فرا گرفت، ولی چون روستائیان استطاعت مالی زیادی نداشتند، بجای اینکه شلاق ببرند، ترکه می بردند و بدین ترتیب درختهای روستاهای سرسبز آلمان به کلی لخت و عور شدند و اولین نطفه «جنبش سبزها» که در پاسداری از طبیعت است از همین جا و در مخالف با افکارِ نیچه شکل گرفت.

بعدها مردم شناسی در توجبه علاقه زنانِ آن روزگار آلمان به شلاق گفت: چنانکه زنان امروزی به عطر علاقه دارند، در آن زمان به شلاق علاقه داشتند. قضیه به همین سادگی است. فایده شلاق از عطر کمتر نیست!

یکی دیگر گفت: اینها همه حرف است. مردهای آن موقع مرد بودند، مرد.

دیگری که آقای متشخصی بود با اشاره به سبیلهای پرپشت نیچه گفت: مگر کسی زن را می زند. نیچه از مردی فقط یک سبیل کلفت داشت.

بعضی ها هم که بیشتر مبادی اخلاق هستند، اصلاً کاری به این ندارندکه برای زنان شلاق برده می شود یا نمی شود. آنها نگرانی های خود را با این عبارت بیان می کنند: به سراغ زنان می روی شلاق بردی بردی، نبردی نبردی. فقط محرم باشند.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد